یار مینویسد...



- تسلط استیت سلبی - ‌.
( نیاز مبرم ما و نیاز تاریخ ما به احیا و استخراج پروژه تاریخی خویش و نه احیایی به مثابه مناسِک! )
تبارشناسی - نحله های مخلتفی از تشیع در تاریخ زیست کرده‌اند ( تشیع کلامی ، تشیع انقلابی) و سرانجام کلامیون سازوکار استیت خودش را رقم میزند و از جایگاه همراهی با استیت های طول تاریخ خود به مقام استیت نائل میشود.
از آن سو تشیع انقلابی به عنوان دیگر ‌خوانش ، در این رفت و آمدِ استیتِ سلبی ، مصادره و یا حذف میشود.
روح تشیع انقلابی ایجابی‌ست و آماده به خدمت گرفتن مدرنیته و سرمایه‌داری یا هرچیز دیگری ، این نگاه رو به جلو و آماده‌ست و از جنس ایجاب.
اما تشیع کلامی و سلبی بالعکس اصلا دلِش نمیخواهد بازی کنه و معتقده از اساس همه چیز "بده" جز مرجع و مقلدین و سرآخر از جنس سلب .
هنگامی که با سرمایه‌داری و مدرنیته برخورد میکنه استیت کلامی اینجا تنها ، فقط و فقط با مظاهر مدرنیته است که چالِش میکنه. چرا ؟
چون ناف کلام با عینیت و ظاهر بریده شده . کنسرت ، حجاب و سینما و غیره. .
سوال ، حقیقتا چه کسی اینجا غرب‌زده است؟! این استیت که جز مظاهر چیزی از مدرنیته نمیبینه یا شریعتی به نمایندگی از انقلابیون .
رسما این نوع تشیع اوبژه مدرنتیه است، اما با روسری که سر خود کرده و گاهی مظاهر آن (مدرنیته) را میکوبد.
آلترناتیو شریعتی و مطهری محدود به حزب‌اللهی‌ها و مذهبی ها نمیشود بلکه مربوطه به تاریخ ، طبقه ضعیف است.
طبقه فرودست از شریعتی منتفع میشه و تکثر از مطهری.
ما نیاز داریم‌ که تشیع بایکوت و مصادره شده رو بار دیگر احیا کنیم. به هر عنوانی که خوانده میشود،
چپ نو ، راست نو ، بالا ، بالا پایین، پسا اسلامیسم.
وظیفه ما کشف استعداده و دیالکتیک برای رسیدن به ایده و پروژه تاریخی.
تکثر و نفع فرودست
.


کار تماشاگر نوعی پرستش و بندگی و قبول ولایت است. او از خود سلب اختیار میکند و در یک فضای تاریک ، چشم به صحنه‌ای روشن می‌سپارد و منتظر مینشنید تا فیلمساز او را سحر کند. فضا نیز تاریک شده است تا هیچ چیز جز فیلم ، توجه او را به خود جلب نکند و امکان استغراق در فیلم به تمامی فراهم شود . گوش و چشم و روح و عقل و اختیار بیننده ، همه به فیلمساز سپرده شده است . این کار ماهیتا نوعی عبادت است و از لحاظ "اخلاق" نیز توجه "غایت" آن ، ارزش پیدا میکند ؛ یعنی با توجه به اینکه فیلم اورا به سوی حق سوق میدهد یا به سوی شیطان ، ارزشی الهی یا شیطانی پیدا میکند ؛ گاه عبادت حق است و گاه عبادت شیطان. مرتضی آوینی!
و حال به مساجد و حوزه های علمیه سینما‌ نگاهی بیاندازید .
.


… علی‌ گفته‌ است‌ که‌: گروهی‌ بهشت‌ می‌جویند، اینان‌ سود‌جویان‌اند و طماع‌، گروهی‌ از دوزخ‌ بیم‌ دارند و اینان‌ عاجزند و ترسو، و گروهی‌ بی‌طمع‌ بهشت‌ و بی‌بیم‌ دوزخ‌اش‌ می‌خواهند عشق‌ بورزند، و اینان‌ آزادگان‌اند و آزاد”. عشق‌ چرا؟ عشق‌ تنها کار بی‌چرای‌ عالم‌ است‌، چه‌، آفرینش‌ بدان‌ پایان‌ می‌گیرد، نقش‌ مقصود در کارگاه‌ هستی‌ اوست‌. او یک‌ فعل‌ بی‌برای‌ است‌. غایت‌ همه‌ غایات‌ عالم‌ برای‌” نمی‌تواند داشت‌…”
.


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

یوگا از تبلیغ تا تحقیق پرسش مهر21 پرواز منتو کتابخانه عمومی جوادالائمه علیه السلام شهرستان قدس حایری خشکشویی آنلاین اموزش سیستم های اطلاعاتی و نرم افزارهای مالی و حسابداری ذهن بی قرار مدرس خصوصی زبان آلمانی در تهران مقاوم سازی ساختمان